باز دلم برای خدا گرفته. . .
گذشته ها زود تر به او میرسیدم
پابرهنه راه می افتم اما هیچ تصوری از راهی که میرفتم در ذهنم پیدا نیست
باز خودش باید دستم را بگیرد
خدایا شرمنده. . .
دستت کجاست؟