روزگار. . .
تو اگر سخت به من میگیری. . .
با خبر باش که پژمردن من اسان نیست
گرچه دلگیر تر از دیروزم
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست زندگی باید کرد. . .
اینجا به مرز بی تفاوتی ها رسیده ام. . .
دلم را دیگر هیچ نمی لرزاند
در من دلهره,ترس,و احساس مرده است
این روزها بی خیال خیالم شده ام
منتظرم دنیا تمام شود. . .